مسـمـوم شـد عـزیـز دل ثـامنالحجـج آتــش زده حـدیـث غمـش بـر نـهاد ما
جـانها فـدای آن گـل پــژمـردۀ رضـا بــاشـد نُـهـم امـام، امـیـد وعِـمــاد مـا میداد جان به حُجره ومیگفت ای خدا دانیکه اهـل کین زچه دارد عـناد ما ما را به جرم عشق تودر خانه میکُشند غـافـل ازایـنـکه دارد ادامـه جهـاد ما
گـر مُـعـتـصم خـلـیـفهٔ عـبـاسـیـان بود بـرعـالـم است سلـطـنـت عـدل داد ما
من وارث رضا گل موسی بن جعفرم ذلـت بـری زسـاحـت قــدس نـژاد مـا
آگـاه ازفـضـیـلت مـن امّفـضـل نیست امـا خـوشـم کـه فـاطمه باشد به یاد ما
جان داد ودفن شد پدرم دردیارطوس حال از فـلـک گـذشته به بـغداد داد ما پـرونـدۀ امـامـت مـن بـسـته شـد ولـی پــایــنــده بــاد دولـت هـــادیّ راد مــا